صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/3/3
6:21 ع

بنده در دوران دانشجویی ام بعضی از آثار شهید مطهری را خواندم. فکر می کنم اولین کتابی که از ایشان، کامل مطالعه کردم، داستان راستان بود. به نظرم مطالعه داستان راستان، نگاه استاد مطهری به دین و انسان و زندگی و خیلی از چیزهای دیگر را مشخص می کند.

الان اما بعد از مطالعه بعضی از آثار فلسفی و شنیدن حرف های بعضی ها که دوست دارند قلمبه سلمبه و فلسفی حرف بزنند دلم کمی اندیشه ناب می خواهد. روز اول نمایشگاه کتاب با حالتی آمیخته از آشفتگی و حیرانی به دنبال چیزی می گشتم که دوباره زنده ام کند. به نظر من کتاب خریدن و به خصوص کتاب خواندن یکی از توفیقات الهی است. مطالعه سرچشمه تفکر است و ساعتی تفکر بهتر از سال ها عبادت. چند تا از کتب شهید مطهری را تهیه کردم. البته این بار نه با نگاه به سیری خاص یا توصیه ای از استادی. عناوین و سرفصل ها را با دقت نگاه کردم و آنچه را الهام بخش یافتم تهیه کردم. از آن روز کتاب ولاء ها و ولایت ها و بخش هایی از کتاب انسان و سرنوشت را مطالعه کرده ام. از اینکه زودتر کتب استاد را مطالعه نکردم ناراحت و از اینکه آنها را با این حال و احساس نیاز مطالعه کردم بسی خوشحالم. چندی پیش یادداشتی از دوست عزیزم وحید نصیری کیا در وبلاگ ارغوانش در نقد آثار شهید مطهری دیدم. همانجا نظری را ثبت کردم و وعده دادم یادداشتی در این باب در عباد بیاورم. امروز که وبلاگ پلخمون را می دیدم یادداشتی از سید محمد جواد میری دیدم و از آن بهره مند شدم. احساس می کنم ایشان با تجربه و علم بیشتر نسبت به آثار شهید مطهری نسبت به من نوشته اند و با وجود این یادداشت لزومی بر سیاهه من نیست. آنچه می خوانید یادداشتی از سید جواد میری در پلخمون است.

 

همچنان مطهری فقط در هفته دوم اردیبشت ماه است که مورد توجه رسانه ها و مردم قرار می گیرد.

همچنان گمان می رود هنر مطهری فقط پاسخ به شبهات بوده و دادن رهنمودهای اعتقادی مفید.

همچنان عموم متدینان و حزب اللهی ها -حتی همچنان خود من- با خود می گویند «مطهری چیز خیلی خوب و مهمی می باشد؛ اما خب ما که هم هدایت شده ایم و نیاز فوری ای بهش نداریم و هم می دانیم مطهری چه گفته!»

همچنان بخش قابل توجهی از حزب اللهی های فرهیخته معتقدند «بله، البته که آثار مطهری به فرموده امام بی استثنا خوب است و به فرموده رهبری مبنای فکری نظام است؛ اما خواندن آثار شهید آوینی و گوش دادن به دکتر عباسی و حجت الاسلام میرباقری ما را بهتر به اهداف انقلابمان می رساند!»

مطهری مظلوم است چون ما اصلاْ شک نداریم به این که هم عقایدمان اسلامی است، هم آسیب شناسی هایمان و هم راه حل هایی که به ذهنمان می آید. انصافاً کسی اگر خودش را بر حق نمی داند بگوید!

مطهری مظلوم است چون عجله نکردن و اندیشیدن و مبناگزیدن و همه چیز را به یک نظام فکری مستدل ارجاع دادن، مظلوم است.

مطهری مظلوم است چون ما ظالمیم. «و کان الانسان ظلوماً جهولاً». و هر چه بر سر ما می آید از همین جهل ظالمانه ای است که داریم. در فرهنگ مان و در سیاست مان، در اعتقادمان و در اقتصادمان.

لازم است جوانان حتماً یک دوره از کتاب‌های استاد مطهری را مطالعه کنند. (رهبر انقلاب، شیراز، اردیبهشت ????)

و جالب است که چقدر ذهنیت ما با ذهنیت رهبری متفاوت است. او می گوید: «اگر کسی فقط همین آثار ایشان را یک دور با دقت بخواند این کافی است که او را به یک سطح راقی از معارف اسلامی برساند.» و ما محال است باور کنیم می توان با خواندن منسجم آثار استاد، یک اسلام شناسی عالی به دست آورد.

او می گوید: «مسجد و در همان محیطی که شما می‌توانید، در آن کلاسِ دانشگاه و در آن مدرسه و خلاصه در هر جا که می‌شود، آن (آثار استاد) را بحث کنید، مطرح کنید و به مباحثه و مذاکره دسته‌جمعی بگذارید؛ بخصوص متفکران روی این بحثها فکر کنند و از این سکوهای پرش برای حرکت کردن به جلو و استفاده‌های بیشتر و محوطه فکری وسیع‌تری را گرفتن و پوشاندن، استفاده کنند.» و بسیاری از کارشناسان و متفکران ما خدا را بنده نیستند، چه رسد به این که بخواهند چیزی از مطهری بیاموزند!

او می گوید: «امروز جوانان ما، دانشجویان ما، ... اگر می خواهند در زمینه افکار اسلامی عمق پیدا کنند و پاسخ سؤالات خود را پیدا کنند باید به کتابهای شهید مطهری مراجعه کنند». ولی نمی گوید اگر جوانان ما نخواهند عمق پیدا کنند باید چه کار کنند؟ یا اگر بخواهند ولی حوصله اش نباشد چه؟

درباره ویژگی های فکری استاد، این یادداشت خواندنی است. درباب نوع نگاه مطهری به دین و تبلیغ دین هم قبلاً چیزکی برای مجله «سوره» نوشته بودم. و قرار است چیزکی هم برای «راه» بنویسم که دعا کنید قفل ذهنم باز شود.

             

در یکی از یادداشت های قبلی، یک سیر مطالعاتی مختصر از آثار استاد مطهری پیشنهاد داده بودم که متناسب ده دوازده هفته بود و منطبق با زمان مفید یک ترم. اخیراً دوره متوسط یکساله ای تنظیم کرده ام که در دلش دوره مختصر هم -با تغییرات اندکی نسبت به سیر قبلی- هست. فرض این بوده که برای خواندن آثار استاد، می توان از دوره مختصر شروع کرد و بعد از تسلطی ابتدایی بر دغدغه های فکری استاد و نوع تحلیل هایش، دوره متوسط را خواند تا بعد برسد نوبت به خواندن دقیق و کامل همه آثار. و فقط کسی که با مطهری انس داشته باشد می داند، خواندن ده باره کتاب های استاد هم برای آدم تازگی دارد. اگر دوست داشتید، سیر متوسط را این جا ببینید.

دو اعتراف: علاوه بر دِین کاملی که همیشه نسبت به اساتیدم در دانشگاه امام صادق (ع) به گردن دارم، در تدوین و بازسازی و آزمودن عملی این سیر متوسط، همسرم کمک زیادی کرده است. بعلاوه، دو عنوان از سیر متوسط را هنوز خودم نخوانده ام که ان شاء الله به زودی بخوانم. اما چون تدوین سیر، فقط متکی به تجربه شخصی ام نبوده، به خودم اجازه دادم آن دو را هم بنویسم.

             

به هر کس گفت دارم چنین چیزی می نویسم، شنید: «چه خوب... جای این جور کتابی تا حالا خالی بوده». و البته بعضی ها هم اضافه کردند:

- فقط حیف که به خاطرش آن همه تحقیق و تألیف علمی را گذاشته ای کنار. اقلاً حواست باشد به اسم خودت منتشرش نکنی.

- چرا؟! عیبش کجاست؟

- خودت بگو. نمی گویند نویسنده «اصول فلسفه و روش رئالیسم»، برداشته کتاب قصه نوشته؟! این کار کوچک با شأن علمی تان تناسب ندارد؛ نه.

گفت:

- ایده خوبی دادید. نه تنها می نویسمش و به اسم خودم هم چاپش می کنم، پیشنهاد شما را هم توی مقدمه کتاب می نویسم، به عنوان یک بیماری اجتماعی!

همین کار را هم کرد. توی مقدمه نوشت به خاطر همین مرض است که هر مدّعی فضلی حاضر است ده سال وقت بگذارد و رَطب و یابس به هم ببافد و با افتخار منتشرش کند، اما دریغ از یک جلد کتاب مفید برای مردم. نوشت مخاطبش در این کتاب عوامند، چون برخلاف نخبه ها، وقتی به حقیقت و عدالت می رسند، راحت قبولش می کنند؛ چون معمولاً تباهی از خواص شروع می شود و دامنگیر عوام می شود و خوبی ها برعکس. توی همان مقدمه گفت این کتاب فقط راهنمای اخلاقی و اجتماعی نیست؛ معرفی کننده «روح و حقیقتِ» تعلیمات دین است و ترازوی سنجش برای هر جامعه ای که سنگ اسلام را به سینه می زند.

سال سی و نه، کتاب منتشر شد. خوب هم گرفت؛ بیشتر از آن که فکرش را می کرد. چهار سال بعد جلد دوم را هم نوشت. پای داستان هایش به رادیو باز شد و یونسکو کتابش را برگزیده کرد. ده ها بار تجدید چاپ شد و صدهاهزار بار خریدندش. با 125 تا داستان ساده و بی اغراق؛ داستان راستان، نوشته مرتضی مطهری.

   

این، مقدمه «داستان راستان در ?? دقیقه» است؛ اثر قلم این حقیر فقیر سراپا تقصیر؛ بازخوانی امروزیِ «داستان راستان» استاد مطهری که از بازنویسی مقدمه ی هفت هشت صفحه ای اش به شکل بالا شروع می شود و شصت داستان را در بر می گیرد؛ یک کتاب جیبی که انتشارات میراث اهل قلم یا همان «کتاب دانشجویی» معروف، زحمت نشرش را متحمل شده و ??? تومان قیمتش زده. این که می گویم زحمت، به خاطر عذابی است که در نوشتن و ویراستاری سرشار از تأخیر این کتابچه، به دوستان این مجموعه چشاندم!

پیش تر، نوشته بودم که نه تنها داستان راستان مخصوص کودکان و نوجوانان نیست، بلکه کلیدی ترین اثر و در عین حال مظلوم ترین اثر استاد است. یک بخش ثابت کارگاه های به اصطلاح نویسندگی ای که این جا و آن جا برگزار کرده ام هم، خواندن دقیق مقدمه این کتاب بوده و بازنویسی جمعی چند تا از داستان هایش.

داستان راستان در زمان خودش کاری بوده هم تراز مینیمالیسم (داستانک نویسی) امروزی. آن هم با مخاطب عمومی و مضامین دینی. و این یعنی خیلی جلوتر و پرمخاطب تر و پیشتازتر از هر مینیمالیسم و چیچیالیسم دیگری. با تمام این که مطهری نویسنده ادبی نبوده و ادعایش را هم نداشته، ظرایف زیادی در نگارش کتاب به کار برده که به بعضی از آن ها در مقدمه چند صفحه ای اش اشاره کرده. این توصیفات هم درباره ویژگی های این کتاب و نیز نقش تاریخی اش جای خواندن دارد.

برای بازنویسی این کتاب، ابتدا اکثر داستان های تکراری اش را حذف کردم. داستان هایی که ابتدا نو بوده، مطهری برای ما از دل تاریخ و حدیث بیرون کشیده و حالا بعد ?? سال بس که تکرار شده اند و توی کتاب ها دوباره چاپ شده اند و انیمیشن ها ازشان ساخته اند، دیگر برای ما تکراری شده. مثل داستان پیامبر و مواجهه اش با دو حلقه عبادت و درس در مسجد. داستان هایی که هیچ جنبه داستانسرایی نداشتند هم حذف شدند. این طوری، ?? داستان باقی ماند.

در مرحله بعد همان اصولی که استاد کمابیش سعی کرده است در نوشتن داستان ها به کار بگیرد را با تاکید بیشتری به کار گرفتم، مثل «ساده سازی» و «پرهیز از بیان نتیجه» که در مقدمه کتاب هم مورد اشاره استاد بوده. و نیز اصولی که استاد بی آن که متذکرشان شود به کارشان گرفته: اختصار حداکثری، اجتناب از ترجمه های تحت اللفظی، تغییر زاویه دید و غیره. البته که بعد از گذشت ?? سال و با تغییر زبان و ذائقه و ذهنیت مردم، ساده سازی و کوتاه سازی و غیره مصادیق متفاوتی در سال ?? دارند. و همین امروزی سازی بیشتر، دغدغه اصلی من در بازنویسی بوده است.

با تمام این حرف ها، نه این اثر بازنویسی شده آن حرارت و لطافت اثر استاد را خواهد داشت و نه تاثیرش آن برکت را و نه اصلاً خواندنش کسی را از خواندن اصل اثر بی نیاز می کند. تمرینی بوده است که من کرده ام و همین که تذکر مجددی باشد برای جدی گرفتن آثار استاد، از سرم هم زیادی است.

   

کتابچه های قبلی ای که از من منتشر شده هم همگی شِبه داستانک اند. اولین -و تاکنون دلنشین ترین-شان برای من «به یادم باش» بود، ?? داستانک از زندگی امم رضا علیه السلام. «آن مرد» ?? داستانک از سیره اجتماعی امیر المؤمنین علیه السلام و «ضربه دوازدهم» بازخوانی قیام گوهرشاد مشهد علیه قانون پهلوی تغییر لباس، بعدی ها بودند که شهرداری مشهد منتشرشان کرد. «داستان راستان در ?? دقیقه» می شود چهارمی. و دعا کنید پنجمی بشود تکمیل داستانک های زندگی روح الله روحی فداه، که اولین نوشته های من در این قالب بود و برایم عزیزترین کار خواهد بود.

این هم داستانک هایی از زندگی خود استاد مطهری، به قلم دوست عزیزم، جمال یزدانی، که سال ها پیش برای یکی از شماره های دوهفته نامه آینده سازان سفارشش را دادم: اگر بگذارند، تلویزیون هم می روم!

   

این یادداشت را با یکی از داستان های وام گرفته شده از داستان راستان به پایان می برم. صلوات برای شادی روح استاد فراموشمان نشود. خواندن و به کار بستن آثار استاد برای نجات روح خودمان از رنج دنیا و عُقبا نیز هم!

   

عُمر بن عبدالعزیز رفته بود بالای منبر و گرم سخنرانی بود. اما نمی فهمیدیم چرا امروز این طوری شده. یک فصل حرف می زد و یک دست به پیرهنش می برد و تکانش می داد. باز یک فصل دیگر سخن می راند و باز پیرهنش را تکان می داد...

بعد از سخنرانی، افتادیم به درآوردن ته و توی قصه. معلوم شد که بله، پیراهن خلیفه خیس بوده! این یکی بر خلاف خلفای قبل و بعدش می خواست جلوی حیف و میل بیت المال را بگیرد. دوست داشت حقی به حقداری برساند. لباس خودش هم یک پیراهن بود و دیگر هیچ! قبل سخنرانی شسته بودش و ناچار بالای منبر تکانش می داد تا زودتر خشک شود.


مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ