88/11/18
6:44 ع
آنچه تقدیم می شود ادامه ای از گزیده بیانات حضرت امام است. متاسفانه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ ظرفیت نسبتا کمی را برای هر یادداشت در نظر گرفته است بنابراین ممکن است تعداد این یادداشت ها زیاد شود. البته فکر می کنم تعداد دوستانی که حال مطالعه این یادداشت های طولانی را داشته باشند زیاد نباشد. اما در هر صورت بنده در هر حال مطالعه مجموعه بیانات حضرت امام هستم، شاید خلاصه این بیانات ما را در یافتن راه و شناختن شخصیت حضرت امام و تاریخ انقلاب کمک کند.یا علی.
گزیده بیانات حضرت امام خمینی(ره)- قسمت سوم- پنجم تا بیست و سوم اردی بهشت 58
و اینها، هر جا به یکجور تبلیغات مىکنند که «اى دیدید، هیچ چیز نشد»! هیچ چیز نشد؟ مىخواهید چه بشود حالا؟ ما مىگوییم تا حالا- بعدها هیچ چیز هم نمىشود- ما الآن با هم نشسته ایم آزاد داریم صحبت مىکنیم. شما جرأت نمىکردید پیش ما بیایید، ما هم جرأت نمىکردیم پیش شما بیاییم؛ فردا بیرون مىرفتیم مىگرفتند ما را مىبردند حبس مىکردند، زجر مىکردند، داغ مىکردند؛ روى تاوه جوانهاى ما را بو دادند در آن زیرزمینها! خوب، از این بهتر چه که حالا ما آزاد نشستیم؟ ولو نداریم چیزى بخوریم اما آزادیم...( سخنرانى در جمع دانشجویان تهران زمان: 19 اردیبهشت 1358/12 جمادى الثانى 1399.)
ایمان به خدا باعث مىشود که مؤمنین در نور خدا غرق شوند. ظلمتهاى استبداد، ظلمتهاى اختناق، ظلمتهاى وابستگى به غیر، ظلمتهاى ظلم، مؤمنین از این ظلمتها نجات پیدا مىکنند. کسانى که به خدا توجه دارند و مقصد آنها مقصد الهى است از تمام انواع ظلمات- ظلمات مادى، ظلمات معنوى- نجات پیدا مىکنند و در دریاى نور غرق مى شوند ..) در جمع نمایندگان کارکنان گمرکات ایران زمان: عصر 5 اردیبهشت 1358/27 جمادى الاول 1399.(
اسلام بیش از هر چیزى به آزادى عنایت دارد و در اسلام خلاف آزادى نیست؛ الّا در چیزهایى که مخالف با عفت عمومى است.) خطاب به مسعود رجوى و همراهان زمان: 6 اردیبهشت 1358/28 جمادى الاول 1399.(
آیا امام درباره این گونه بیماران کلیوى به مردم توصیهاى دارند؟ البته در صورتى که یک انسانى را بشود نجات داد، با حفظ سلامت کسى که کلیهاش را اهدا مىکند مانعى ندارد و بسیار امر خوبى است. من امیدوارم اشخاصى که خیّر هستند این فداکارى را بکنند و برادرهاى خودشان را نجات بدهند.) با رادیو- تلویزیون و یکى از بیماران در مورد پیوند اعضا.زمان: 7 اردیبهشت 1358/29 جمادى الاول 1399.(
دیروز که روز پنجشنبه آقاى بازرگان آمدند اینجا- آن نقشه هایى که راجع به راهسازى داشتند، نقشههاى زیادى درآوردند نشان دادند، که ما در همه اقشار مملکت مىخواهیم راهسازى بکنیم، و شروع مىکنیم. من سفارش کردم که روستاها و جاهاى دوردست زودتر باید شروع بشود و قبل از جاهاى دیگر) در جمع دانشجویان سنندج زمان: 7 اردیبهشت 1358/29 جمادى الاول 1399.(
من به شما ملت ایران سفارش مىکنم، که اگر در روزنامهاى، در مطبوعاتى، در جاى دیگرى، به من سَب بکنند، فحش بدهند، کسى حق ندارد که یک کلمه بگوید. من تحریم کردم بر شما جوابگویى را. براى اینکه توطئه است. توطئهها را با سکوت خنثى کنید. و اگر چنانچه توطئه زیاد شد، با مشت خنثى مىکنیم …) در جمع کارکنان صنعت نفت زمان: 7 اردیبهشت 1358/29 جمادى الاول 1399.(
ما فرض مىکنیم که دیگر چیزى نخواهد شد، ما چه مىخواهیم بشود؟! ما دست شیاطین را کوتاه کردیم؛ ملت ما دست چپاولگران را از ملت خودش و از کشور خودش قطع کرد. چه بالاتر از این؟ زنجیر اسارت را گسیخت، امریکایى را بیرون ریخت، سایر اقشار را هم، چه مىخواهید بشود؟ چه شد یعنى چه؟!... شما هستید که نمىگذارید آنچه که باید تحقق پیدا بکند. «چه شد» یعنى چه؟ بگذارید، ببینید چه خواهد شد ..
جوانهاى ما، آنهایى که مقدرات مملکت به دست آنها خواهد بود، زیر دست معلمین باید تربیت بشوند؛ اگر تربیت صالح شدند مملکت صالح به دست ما مىافتد و اگر خداى نخواسته- تربیتهاى غیرالهى شد مملکت از دست مىرود. معلم! بیدار شو!.( در جمع اقشار مختلف مردم زمان: 7 اردیبهشت 1358/29 جمادى الاول 1399.)
در جهت استقرار حکومت مردمى در ایران و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، که از ضرورتهاى جمهورى اسلامى است، لازم مىدانم بىدرنگ به تهیه آیین نامه اجرایى شوراها براى اداره امور محلى شهر و روستا در سراسر ایران اقدام، و پس از تصویب به دولت ابلاغ نمایید تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا درآورد ...( حکم به شوراى انقلاب جهت تهیه آیین نامه اجرایى شوراهاى شهر و روستا].زمان: 9 اردیبهشت 1358/2 جمادى الثانى 1399.)
جناب آقاى دکتر ابراهیم یزدى، وزیر امور خارجه
با در نظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بىچون و چراى دولت مصر از امریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهورى اسلامى ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید .( نامه به آقاى ابراهیم یزدى وزیر امور خارجه زمان: 10 اردیبهشت 1358/3 جمادى الثانى 1399.)
اینکه ما یک روز اختصاص بدهیم به کارگر، مثل این است که یک روز را اختصاص بدهیم به نور، یک روز را اختصاص بدهیم به خورشید. هر روز نور هست و روز نور است، هر روزْ روز خورشید است؛ لکن شاید این براى یک تشریفات و تعظیمى باشد، و کارْ نظیر «وجود» است که در همه شئون عالم دخالت دارد ... کار مثلِ جلوه حق تعالى مىماند که در تمام موجودات سرایت کرده است. همه موجودات، کار در آنها هست و با کار درست شدهاند. همه ذرات وجود کارگرند حتى ذرات اتمى که در این عالم طبیعت هست، اینها کارگر هستند با هوشیارى. همه ذرات عالم فعالند و هوشیارند لکن ما گمان مىکنیم که هوشیار نیستند: وَ انْ مِنْ شَى ءٍ الّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِن لاتَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم... تمام این موجوداتى که در عالم ملاحظه مىکنید اثر کار فعالانه جنود الهى است؛ جنداللَّه، همه کارگر هستند. خداى تبارک و تعالى مبدأ کار است ... کارگرهاى ما اشخاصى هستند که مدیر جامعه انسانیت هستند... کارگران ما، چه طبقه دهقان و چه طبقه کارگران سایر کارخانهها و سایر جاها، تمام اعمالى که، تمام چیزهایى که در کشور هست، برکاتى که در کشور هست مرهون وجود آنهاست ولهذا آنها بر همه مقدمند. لکن چیزهایى که به عهده آنهاست، مسئولیتهایى که به عهده آنهاست از همه مسئولیتها بالاتر است ...( پیام رادیو تلویزیونى به ملت ایران زمان: 11 اردیبهشت 1358/4 جمادى الثانى 1399.)
تسلیت در شهادت مردى که در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود... از هر موى شهیدى از ما و از هر قطره خونى که به زمین مىریزد، انسانهاى مصمم و مبارزى به وجود مىآید. شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والّا ترور فرد هر چه بزرگ باشد، براى اعاده چپاولگرى سودى ندارد...( پیام به ملت ایران زمان: 11 اردیبهشت 1358/4 جمادى الثانى 1399.)
ما و شاگردان مکتب توحید از شهادت نمى هراسیم؛ نمىترسیم. بیایند امتحان کنند؛ چنانکه امتحان کردند. و یکى از نکته هایى که موافق حدیث تحقق پیدا کرد، این است که در حدیث است که لَایَزَالُ یُؤیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَجُلِ الفاجر( همواره دین خدا به واسطه مردان فاجر، تأیید مىگردد. کنز العمال 1: 170.) محمدرضا مرد فاجر، خواهى نخواهى این دین به واسطه او تأیید شد؛ براى اینکه هرچه ظلم بیشتر باشد.و هرچه ستمکارى بیشتر باشد، دین عدل بیشتر تأیید مىشود. ظالم با اعمال ظالمانه خودش دین عدل را تأیید مىکند؛
با ریختن خون عزیز ما، تأیید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست. بریزید خونها را؛ زندگى ما دوام پیدا مىکند... نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ایران، باز زندگى از سر گرفت. اگر یک سستى، ضعفى پیدا کرده بود، زنده شد. (زمان: 14 اردیبهشت 1358/7 جمادى الثانى 1399.)
شما مىخواهید اطاعت امر خدا را بکنید، نهى از منکر کنید، بزرگترین منکر، غلبه اجانب بر ماست. این منکر را باید نهى کنید. حکومتها را نهى کنید از مخالفتى که با هم دارند و با ملت دارند، و با دشمنان اسلام- که خدا فرموده مراوده نکنیم- محبت مىکنند. الآن منکرى بالاتر از این نیست که مصالح مسلمین را به خطر انداخته است. ..( سخنرانى در جمع نمایندگان احزاب آزادیبخش اسلام زمان: 16 اردیبهشت 1358/9 جمادى الثانى 1399.)
اگر ملتها اسلام را بهتر بشناسند پیروز خواهند شد. این اجانب بودند که نگذاشتند مسلمانان اسلام حقیقى را بشناسند. اسلام حاوى همه سعادتها براى ملتهاست. اما سایر مکاتب سرانجام به دیکتاتورى مىرسند.( بیانات خطاب به نمایندگان «جبهه آزادیبخش ظفار» زمان: 16 اردیبهشت 1358/9 جمادى الثانى 1399.)
جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آقا سید محمد خاتمى- دامت افاضاته.
تلگراف تسلیت جنابعالى در مورد شهادت جانگداز مرحوم حجت الاسلام والمسلمین آقاى مطهرى- قدس سره الشریف- واصل و موجب تشکر گردید. تلگرافات دیگرى نیز به همین مناسبت از طرف انجمن اسلامى دانشجویان اروپا و ایرانیان مقیم آلمان و انگلیس و فرانسه و سایر کشورهاى اروپایى واصل گردید...( نامه تشکر به آقاى سیدمحمد خاتمى (تسلیت شهادت مرحوم مطهرى) زمان: 16 اردیبهشت 1358/9 جمادى الثانى 1399.)
خداوند همه شما را حفظ کند و موفق باشید. هم برادرهاى ما و هم خواهرهاى ما- همه- سربازهاى اسلام هستیم؛ و من امیدوارم که در آن کتابى که بناست اسم سربازها را بنویسند، اسم ماها را هم به نام سرباز بنویسند.( سخنرانى در جمع کارکنان کمیته امداد مرکز (هشدار به شاه و امریکا)زمان: 18 اردیبهشت 1358/11 جمادى الثانى 1399.)
یکى از فرقهاى بین حکومت اسلام با سایر حکومتها، این است که در حکومت اسلام جوّ، جوّ محبت است.... بین خودشان دوستى، رفاقت، ملایمت، رحمت [بود] لکن وقتى در مقابل غیر واقع مىشدند، آنجا شدت. در موقع خودش شدت، در موقع خودش رحمت. این وضع حکومت اسلام است .. وضع حکومت اسلام یک همچو وضعى است. ادارهاش براى رفاه مردم است،نظامش براى رفاه مردم است، رئیس جمهورش براى رفاه مردم است، نخست وزیرش براى رفاه مردم است، و محیط، محیط محبت؛ یک محیط محبت... ( سخنرانى در جمع پرسنل شهربانى زمان: 20 اردیبهشت 1358/13 جمادى الثانى 1399.)
اسلام از شما این معنا را مىخواهد که بچههاى خودتان را در دامنهاى خودتان مهذب کنید؛ و دامن خودتان را منوّر کنید به نور این بچههاى اسلامى که اینها فرزندان اسلامند و بعد از این، مقدرات اسلام و مملکت خودتان به دست آنهاست( سخنرانى در جمع بانوان قم زمان: 20 اردیبهشت 1358/13 جمادى الثانى 1399..)
[مترجم: ایشان مىخواهند بدانند که پس از تشکیل جمهورى اسلامى مراحل بعدى چیست؟]
امام: این هم چیزى نیست که من [جواب بدهم]؛ مىتوانند با آقاى منتظرى تماس بگیرند و با ایشان صحبت کنند. من وقت این کار را ندارم ..( گفتگو با جمعى از دانشجویان سودان زمان: 23 اردیبهشت 1358/16 جمادى الثانى 1399.)
سعادت یک مملکت کلیدش به دست معلم است و به دست دانشجو. اول معلم که باید تربیت کند قشرهاى جوان را و بعد خود جوانها که باید مملکت را اداره کنند،. کلید سعادت به دست معلم است و همان قدر که معلم بزرگ است مسئولیتش هم بزرگ است. همان قدرى که عالم بزرگ است مسئولیت عالم هم بزرگ است و این فرق نمى کند به اینکه عالم در دانشگاهها باشد یا عالم در علوم قدیمه ... از دانشگاهها و مدارس ... سعادت ملتها شروع مىشود...
حکومت [و] دستگاههاى حکومت اگر زندگىشان زندگى شخصىشان جورى باشد که مردم ببینند خوب آن هم نزدیک به ماست، همین مقدار کمى تفاوت دارد مردم قانع مىشوند، مردم راضى مىشوند، عصیان تمام مىشود ...
باید از حالا که نفوس شما یک نفوس نزدیک به ملکوت است، یک نفوسى است که زیاد وارد در این بند و بستهاى دنیاى نشده است، از آلودگى الآن کمتر آلوده است از حالا به فکر باشید که خودتان را اصلاح کنید و خودتان را تهذیب کنید براى آتیه مملکت ...( سخنرانى در جمع استادان و دانشجویان گیلان زمان: 23 اردیبهشت 1358/16 جمادى الثانى 1399.)
من امیدوارم که شما ورزشکارها همان طورى که قدرت بدنى براى خودتان تحصیل مىکنید- و ماشاء اللَّه با بازوهاى ستبر اینجا الآن نشسته اید و من هم خیلى خوشم مىآید- همان طور به على- علیه السلام- اقتدا کنید در آن مطالبى که او داشته؛ در آن زهدى که او داشته در آن تقوایى که او داشته است. البته ماها هیچ کدام قدرت نداریم مثل او باشیم، ما تا یک اندازهاى که ماها قدرت داریم، تبعیت بکنیم از آن آقا، و تهذیب نفس بکنیم(سخنرانى در جمع اعضاى تیم ملى و هیأت وزنه بردارى تهران زمان: 23 اردیبهشت 1358/16 جمادى الثانى 1399.)